معنی روستای کوچک
حل جدول
حاره
روستای کوچک و دورافتاده
کوره ده
کورهده
روستای کوچک و دور افتاده
کوره ده، ده کوره
روستای چابهار
کچ
روستای توت
کن
روستای گیلان
کسما
روستای قرهداشلی
تیل
روستای مجارستان
ینو
واژه پیشنهادی
روستای شهرآباد
روستای داروخانه طبیعی
روستای درکش
روستای وامنان
از توابع شهرستان آزادشهر، اولین روستایی که در خطه شمال زعفران کشت شد در مساحتی حدود پانصد هکتار.
روستای بزرگ
قرا
لغت نامه دهخدا
روستای اواس. [ی ِ اَ] (اِخ) نام کوهی است در حد روم ودرآن کوه شکافیست بزرگ و باهول گویند که آن جای اصحاب کهف بوده است. (از حدودالعالم چ دانشگاه ص 36).
فرهنگ عمید
دارای جسم یا اندازۀ اندک: دستهای کوچک،
(اسم، صفت) آن که سنش کم است، خردسال،
[مجاز] دارای مقام پایین،
[مجاز] بیارزش، پست: آدم کوچک و کوتهبینی بود،
[مجاز] صفتی که شخص هنگام تواضع به خود میدهد، مطیع: من کوچک شما هستم،
معادل ابجد
726